عاشقانه عشق در فطرت انسان نهادینه شده است و انسان فطرتاً عاشق است و هر چه میکند نیز (چه بد و چه خوب) برای قرب، لقا و وصال معشوق است.آیا جز این است که همگان «عاشق کمال» هستند و هر چه میکنند برای گذر از نقص و رسیدن به کمال است؟ و آیا جز این است که کمال و بالتبع عشق به کمال حدّ و مرزی ندارد، پس همگان بی حدّ عاشق کمال بی حدّ هستند؟ و اوست که هستی و کمال محض است، پس معشوق حقیقی اوست و همگان عاشق او هستند و این «عشقی» که در خود مییابیم و درک میکنیم، همه تجلی عشق اوست؟
- ۹۵/۰۸/۲۳